توران
به نقل از وبلاگ توركولوق
به نظر ضياء گوك آلپ واژه توران نام مشترك تمام اقوام ترك است: « بايد توران را به سرزمين بزرگ تركها اطلاق كنيم كه تمام شاخههاي ترك را دربرميگيرد. اگر قبول كنيم كه تاتارها، ازبكها و قرغيزها يك ملت خاص را تشكيل ميدهند، اين ضرورت و نياز پيش ميآيد كه تمام خويشاوندان قديمي را مانند يك جامعه به هم پيوند دهيم و اين واژه پيوند دهنده توران خواهد بود.
در قصيده معروف «توران» ضياء گوك آلپ آمده: « سرزمينپدري براي تركها نه تركيه است و نه تركستان؛ بلكه سرزمين پدري بزرگ و جاويدان توران است » و در قصيده ديگري ميگويد:« فرزندان اوغوزخان هرگز وطنشان را كه توران نام دارد فراموش نميكنند. »
از حدود سال 1832 واژه توران از طرف دانشمندان بلغاري براي نامگذاري سرزمينهاي ترك آسياي مركزي و جنوب غربي به كار رفت و در بلغارستان تبليغات فراواني در باب توران به منظور اتحاد اقوام توراني صورتگرفت. آرمينيوس وامبري استاد زبان در بوداپست از نژاد توراني در مقابل نژاد آريايي سخن ميگفت. در سال 1911 در بوداپست سازماني به نام سازمان توراني (Turanische Ge sellschaft) كه حداقل تا سال 1941 فعاليت داشت پايهگذاري شد. موريس كوهن با نام مستعار تيكن آلپ در آثار خود از سرزمين توران بعنوان گهواره خلقها و مبدأ نژاد و سرزمين ايده آل پدري تركها ياد مي كند.
به نظر ضياء گوك آلپ توران محل اجتماع تركها، مغولها و تونغوزها ست كه به نامهاي مختلف ناميده ميشوند و فنلانديها و مجارها كه از نظر زبانشناسي گروه اورال آلتايي شناخته شدهاند نيز در اين جا قرار دارند.
به نظر آلوآس فون پايكرت (Alois Von Paikret) كه از پايهگذاران اصلي سازمان توراني به شمار ميرود اقوام توراني شامل مجارها، فنلانديها، بلغارها، تركها، بسياري از قفقازيها، تركهاي تاتار، بخش عمدهاي از اقوام ساكن سيبري، منچورها، كرهايها، ژاپنيها ... جمعاً به 610 ميليون نفر مي رسند. ماكس مولر زبانهاي اورال-آلتايي را توراني نام نهاد.
به نظر مورخان توران منطقه اي در كوههاي اورال- آلتايي مي باشد و گروهي آن را از درياي خزر تا سرچشمه رودخانه سير دريا و از رودخانه ايرتيش تا فلات آكمولين مي دانند.
در بررسيهاي ديگري محل توران در سيبري كشف ميشود: ناحيهاي به نام ميناسن ( شهري واقع در سيبري در محل التقاي شط يني سوي و رود ميناسن ) يكي از مناطق باستاني است كه آثار مكشوفه بعضي اقوام و ملل مانند سيتها و سارماتها در آنجا كشف گرديده است. سرزمين توران در اين دوران (تقريبا قرن 5 ميلادي) دقيقاً در محلي نزديك ميناسن و پازريك قرار دارد كه زماني پايگاه سيت ها (تورانيان) بوده است. و نظر ديگر اين كه: نام توران اغلب به منطقهاي داده شده كه تاتارستان ناميده ميشود. هيچگاه در ميان تركهاي آسيايي مركزي نام توران پيش نميآيد اما به اندازه كافي در ميان قبايل ترك تاتارهاي سيبري به گوش ميخورد.
منقول است: يافث پسر نوح (ع) هشت پسر داشت كه برادر بزرگتر تورك نام داشت و بر برادران ديگر رياست داشت و در نزديكي رودخانه ايسيك گول در محلي به نام سلنكي زندگي ميكرد. تورك دو پسر به نامهاي طاغان و هاكان داشت. طاغان صاحب فرزندان دوقلو به نامهاي تاتار و مغول شد. غارا پسر بزرگ مغول بود. يكي از فرزندان غارا به نام اوغوزخان مسلماني متعصب بود كه در تاريخ ترك اولين و پرقدرتترين شاهزاده ترك معرفي ميشود. اوغوزخان شش پسر داشت كه هر يك را چهار پسر بود و چنان كه در افسانه آمده در دوران او مردم تحت فرمانش به خود نام توركومان (تركمن) دادند.
داستان گرگ خاكستري در منابع شرقي: توكوئه ( اين نام همان تورك در زبان چيني هاست. زيرا در زبان چيني حرف ر وجود ندارد) طايفهاي از هيونگ نو (هونها) هستند. آنها از يك كشور مجاور شكست خوردند و تمام وابستگان اين قوم جز يك پسر ده ساله از ميان رفتند. دشمنان او را نكشتند اما پاهايش را بريده و او را به داخل باتلاقي كه از علف پوشيده شده بود انداختند. در آنجا گرگي به سر ميبرد كه پسر بچه را با گوشت تغذيه ميكرد. بدين ترتيب پسربچه بزرگ شد و با ماده گرگي آميزش نمود و گرگ آبستن شد. اما وقتي شاه كشور مجاورمطلع شد كه اين پسربچه هنوز زنده است مجددا كساني را فرستاد كه اين جوان را بكشند. فرستادگان گرگ مادهاي را نزد اين جوان ديدند و خواستند گرگ را هم بكشند اما گرگ به كوهي در شمال طرفان فرار كرد. در اين كوه غاري بود كه در آنجا دشتي فراخ كه اطرافش را كوهها حلقهوار گرفته بودند قرار داشت. گرگ ماده خود را در اين كوهها پنهان نمود و پس از مدتي ده فرزند پسر زائيد.
فرزندان حاصله بعد از چندي به خدمت يوان يوان ها در آمدند. آنها در دامنه جنوبي كين- شان (آلتاي) بعنوان آهنگر كار كردند. از آنجا كه آلتاي مانند كلاهخود به نظر ميرسيد و آنها به كلاهخود توكوئه ميگفتند خود را نيز توكوئه نام دادند.
در پارهاي از منابع ديگر گفته ميشود كه گرگخاكستري زني به نام زينه و به روايت ديگر بورا بوده كه به معناي گرگ خاكستري است. اين زن پسر بچهاي را كه تنها مانده بود يافت و تربيت كرد و اين پسر، پدر اوليه قبيله ترك (يا به نظر مغولها پدر اوليه قبايل مغول) شد.
چينيان اتباع خانات را توكيو ميگفتند. اين نام بعدها به صورت توركيوت خوانده شد كه در واقع تلفظ درست واژه توكوئه است كه با مخرج (ر) همراه شده و به صورت توركيو درآمده است. واژه تورك به معناي نيرومند و استوار است. گرگ در زبان تركي باستاني «بوري» و «كاسگير» است ولي در زبان مغولي گرگ را شينو مينامند. پيشوند «آ» كه پيش از شينو آمده است در زبان چيني نشانه احترام است. بدين روال واژه «آشينو» يا «آشينا» به معناي گرگ محترم و نجيب است. نكته مسلم اين است كه در سده ششم ميلادي نام گرگ در ميان تركان از اهميت و احترام فراواني برخوردار بوده است، مانند شير در افسانههاي فارسي . بنابر اين افسانه تركان از دودمان هونهاي غربي هستند كه با نسل گرگ درآميختهاند. بايد يادآور شويم كه هونهاي غربي به سال 469 ميلادي تار و مار شدند اما 77 سال بعد به سال 545 ميلادي مردمي در اين سرزمين پديد آمدند كه خود را (توركيوت) ميناميدند. از پژوهشهاي دانشمندان معلوم شده است فرارياني كه منشاء آنان از قبيله هونها بود و به زبان تركي سخن ميگفتند در جنوب رشته كوههاي آلتاي سكني گرفتند. اينان با گروههايي از قبايل آنجا درهم آميختند و تورك يا توركيوت ناميده شدند.
دوگوينيه در تاريخ بسيار مفصل خود درباره هونها، تركها و مغولها سعي در اثبات اين نكته دارد كه تركهايي كه در تاتارستان ساكن شده اند بدون واسطه از اعقاب هونهاي قديمي بودهاند. منشاء اوليه مغولها تركهاي قديمي بودهاند. بدين ترتيب، خويشاوندي تاريخي هونها، تركها و مغولها همچون يك حقيقت تاريخي به روشنفكران عرضه گرديد و چنان كه اشاره شد بعنوان پايگاه نظري و تاريخي در تاليفات و نظريات سليمان پاشا، ضياء گوكآلپ و ديگر نظريهپردازان به كار رفت.
هونها اقوامي بودند كه در توندراهاي شمال اورال مسكن داشتند و در قرن پنجم ميلادي از طريق ولگا به شرق اروپا هجوم بردند. آتيلا شاه هونها بود. هون اسمي است كه روميان به اين گروه از اقوام داده است.
اثر ديگر در اين باره كتاب قواعد زبان تركي تاليف لوملي داويدز (Lumley-Davids) (لندن- 1832) است. اين اثر نه فقط بدين جهت كه در آن به قواعد زبان تركي نظم و ترتيبي داده شده بود اهميت يافت بلكه به عنوان يك اثر مهم تاريخي مورد توجه روشنفكران قرار گرفت زيرا در مقدمه آن، تاريخ اقوام ترك، زبان و گويشهاي تركي از زماني كه بدانها سخن گفته شده بود همراه با احترام و تحسين فراوان درباره نقش تركها در تمدن جهاني مورد بررسي قرار گرفته بود. وي درباره وحدت اقوام ترك چنين اظهارنظر كرد: «براي سلطنت بر تركيه، خاندان عثماني در قياس با خاندان بزرگ رومانف هاي روسيه، كه توانسته عناصر متفاوت را با زور و حيله بهم ربط دهد ميتوان از عناصر ترك كه با زبان، مذهب و تاريخ مشترك از سواحل درياي آدريا تيك تا دوردستهاي چين سكونت دارند امپراتوري قويتري بنيان گذاشت. آناطوليها، آذريها، تركمنها، اوزبكها، قرغيزها و تاتارها عناصري مجزا هستند كه ميشود از آنها يك غول نيرومند ترك به وجود آورد.
يكي از نتايج جالب خويشاوند شمردن تركها و هونها اين است كه آتيلا و چنگيز به عنوان قهرمانان بزرگ تاريخ ترك مورد تكريم و تجليل قرار گرفتند. ضياء گوكآلپ در اشعار خود ميگويد: آتيلاي من، چنگيز من، اين قهرمانان كه شهرت بزرگ نژاد مرا ميسازند دچار تهمت و افترا شدهاند.
نيز اظهارنظر شده كه: هيتيها از نسل تركها هستند و بدين جهت تركها موجد بزرگترين فرهنگ تاريخ شدهاند. و درباره مقام فرهنگي تركها گفته شده كه: ممكن است تركها خط را به آشوريها ياد داده باشند و زبان سومريها به وجود آورنده باشند. و اما درباره سومر: «سومر نامي فرضي است كه اوپرت به مناسبت اينكه زبان مردم اين ناحيه داراي لغات غيرسامي بود به ساكنان اين منطقه داد. نام فرضي سومر داراي ريشه و محتواي تاريخي، قومي و فرهنگي نيست و تنها لفظي قرارداديست و چيزي به نام كشور و ملت سومر وجود نداشته است. مردمي كه دربينالنهرين زندگي ميكردند چه از نظر قومي و چه از نظر فرهنگي تركيبي از اقوام مختلف شمالي بودهاند. در زبان سومري علاماتي وجود دارد كه ميتواند دليل رابطه آنان با شمال باشد. روشنفكران تركيه سخت تحت تاثير مطالب كتاب لئون كاهون فرانسوي قرار گرفتند. كاهونبا سازمان تركهاي جوان تماس داشت. به نظر كاهون تركها رابط ميان تمدن چينيها و ايرانيها بودند. كاهون با يك سبك بسيار شاعرانه كه بر خواننده ترك اثر ميگذاشت از آيندهاي بسيار مثبت براي تركها و فعاليتهاي فرهنگي آنان سخن ميگفت. در آثار ضياء بيك كه بعداً ضياء پاشا شد و نام آدبي گوكآلپ را در اثار خود به كار ميبرد ميتوان تحول و ادامه مطالب را نشان داد.
ضياء گوكآلپ، مليت براساس نژادي و خوني را با صراحت رد ميكرد و آن را چنين تعريف مينمود: «ملت چيست؟ چه پيوندي كه ما داريم ميتواند بر پيوند نژادي، قومي، جغرافيايي، سياسي برتري داشته باشد؟ جامعهشناسي تعيين ميكند كه اين پيوند وحدت در تربيت و فرهنگ يعني وحدت در احساس است. ملت به هيچ وجه يك گروه نژادي، خوني، جغرافيايي يا تجمع اجباري نيست بلكه ملت از افرادي تشكيل شده كه زبان مشترك، مذهب مشترك، اخلاق مشترك و ... داشته باشند يعني از يك تربيت بهرهمند شده باشند. هر جا يك فرهنگ غالب باشد آنجا يك ملت است. هدف مليت ترك اين است كه در در جمع كشورهاي ترك فقط يك فرهنگ غالب باشد. هر ملت بزرگ در يك زمينه معين از تمدن مقام اول را يافته است، يونان قديم در ورزش، روميها در قانون، اسرائيليها و اعراب در دين، فرانسويها در ادبيات، آنگلوساكسونها در اقتصاد، آلمانها در موزيك و تركها در فرهنگ مقام اول را به دست آوردهاند.
كوشش براي خالص كردن زبان تركي با بيرون راندن تمام لغات و ريشههاي بيگانه، همراه با تلاش براي جانشين كردن آنها با لغاتي داراي ريشه قديم تركي، كوششي جهت تمايز اقوام ترك از ساير ملل به شمار ميرود. »